موکب باب الحوائج شهر حر
موکب باب الحوائج شهر حر
تصاویری از محرم و مراسمات مذهبی/,دانلود کليپ بازيگر از شبيه شهر حر,دانلود کليپ فيلم از شبيه شهر حر,دانلود زيباي از شبيه شهر حر

 و شيخ شهيد(قدس سره) در كتاب دروس اكثر آن را در ضمن چهارده عدد ذكر نموده، و علاّمه مجلسى(رحمه الله) در تحفه در هفده عدد ذكر نموده، و شيخ مرحوم ثقة الإسلام نورى در كتاب تحيّة الزّائر كه آخرين تأليف آن مرحوم بود و به دست حقير خاتمه آن ختم شد زياده بر چهل گردانيده، و ما به جهت آن كه اين مجموعه را جامع كنيم، جمع كنيم بين تمام آن ها ولكن به جهت اختصار ادلّه آن ها را ذكر نمى كنيم مگر بعضى از آن ها را به طور مختصر:

اوّل: از آداب غسل كردن پيش از بيرون رفتن براى سفر زيارت;
دوّم: ترك كلام بيهوده و لغو و مخاصمه و مجادله در راه;
سوّم: غسل براى زيارت هر امامى، و علاّمه مجلسى(رحمه الله) فرموده كه افضل آن است كه پيش از آن كه حدثى از او صادر شود زيارت را واقع سازد و محتمل است كه غسلى كه روز كند تا شام كافى باشد و غسلى كه در شب كند تا صبح كافى باشد، و شيخ شهيد از شيخ مفيد(رحمهم الله) نقل فرموده كه اگر اين شخص مُحْدِث شد غسل را اعاده نمايد.
چهارم: دعا خواندن در حال غسل، و شايد بعضى از آن دعاها در احاديث كيفيّت زيارت ائمّه(عليهم السلام)مذكور شود، و شيخ كفعمى(رحمه الله) از كتاب اغسال ابن عياش نقل كرده كه مستحبّ است اين دعا را در ] هنگام و [ اثناى غسل بخوانند: اللّهُمَّ  طَهِّرْني  مِنْ  كُلِّ  ذَنْب * وَنَجِّني  مِنْ كُلِّ كَرْب * وَذَلِّلْ  لي  كُلَّ  صَعْب * اِنَّكَ  نِعْمَ  المَوْلى  وَنِعْمَ  الرَّبُّ * رَبُّ  كُلِّ شَيْء يابِس وَرَطْب.  و شيخ طوسى نوّر اللّه مرقده در كتاب تهذيب مسنداً روايت كرده از محمّد بن ابراهيم ثقفى كه گفت: چون حضرت صادق(عليه السلام) از غسل زيارت فارغ مى شدند اين دعا را مى خواندند: اللّهُمَّ  اجْعَلْهُ  لِي  نُوراً  وَطَهُوراً  وَحِرْزاً  وَكافِياً  مِنْ  كُلِّ  داء  وَسُقْم وَمِنْ  كُلِّ آفَة  وَعاهَة * وَطَهِّر  بِهِ  قَلْبي  وَجوارِحي * وَعِظامي  وَلَحْمي  وَدَمي  *وَشَعْري وَبَشَري * وَمُخّي  وَعَصَبي * وَما  اَقَلَّتِ  الاَرْضُ مِنّي * وَاجْعَلْهُ  لِي شاهِداً يَوْمَ القِيامَةِ  يَوْمَ  حاجَتي  وَفَقْري  وَفاقَتي.  و احتمال مى رود كه مراد غسل طواف زيارت باشد چناچه علاّمه مجلسى احتمال داده، لكن جمعى از علما اين حديث را در باب غسل زيارت ائمّه(عليهم السلام)ذكر كرده اند.
پنجم: طهارت از حدث كبرى و صغرى.
ششم: پوشيدن جامه هاى پاك و پاكيزه و نو، چنانچه در دروس تصريح به آن شده و نيكو است سفيد بودن رنگ آن.
هفتم: در وقت رفتن به روضه مقدّسه گام ها را كوتاه برداشتن و به آرامى و وقار سير نمودن.
هشتم: با موزه(1) يا كفش و امثال آن داخل حرم نشدن.
نهم: خوشبو نمودن خود را در غير زيارت حضرت امام حسين(عليه السلام) چنانچه به سند معتبر منقول است كه حضرت صادق(عليه السلام) به ابى بصير فرمود كه: «مى خواهى تو را خبر دهم كه جدّم على بن الحسين(عليهما السلام)چگونه زيارت امام حسين(عليه السلام) مى كرد؟» گفت: بلى. فرمود كه: «چون خواهى به زيارت آن حضرت بيرون روى، پيش از بيرون رفتن روز چهارشنبه و پنجشنبه را روزه بدار، پس چون شب جمعه شود نماز شب بكن و برخيز و نظر به اطراف آسمان بكن، و در آن شب پيش از شام غسل بكن و با طهارت بخواب، پس چون مى خواهى به زيارت بروى غسل بكن، و بوى خوش مكن و روغن بر خود ممال و سرمه مكش تا بروى نزد قبر».
مؤلّف گويد كه: از اين حديث و غيره و از كلمات علما ظاهر مى شود كه بوى خوش به كار بردن در زيارت امام حسين(عليه السلام) نيكو نيست و فعل جابر بن عبد اللّه انصارى در روز اربعين باعث رجحان آن نمى شود، و امّا خوشبو كردن ضريح مقدّس و بخور در روضه مقدّسه براى تطييب آن مكان شريف درآن منعى وارد نشده و بعضى تصريح كرده اند به خوبى آن.
دهم: در وقت رفتن به حرم مطهّر زبان را به ذكر تكبير و تحميد و تسبيح و تهليل و تمجيد خداوند تبارك و تعالى مشغول كردن و به صلوات فرستادن بر پيغمبر و آل اطهارش(عليهم السلام)دهان را معطّر نمودن.
يازدهم: بر درِ حرم شريف ايستادن و اذن دخول در آن جا طلبيدن به كلمات مأثوره يا به سلام كردن بر پيغمبر و ائمّه(عليهم السلام) و سعى در تحصيل رقّت قلب و سوزش دل و خضوع و شكستگى خاطر نمودن با تصوّر و فكر در عظمت و جلالت قدر صاحب آن مرقد منوّر و اين كه مى بيند ايستادن او را و مى شنود كلام او را و جواب مى دهد سلام او را، چنانچه به همه اين ها شهادت مى دهد در وقت خواندن اذن دخول و تدبّر در محبّت و لطف و مكرمتى كه به شيعيان و زائران خود دارند و تأمّل در خرابى هاى حال خود و خلاف ها كه به آن بزرگواران كرده و فرموده هاى بى حد كه از ايشان نشنيده و آزارها و اذيّت ها كه از او به ايشان يا به خاصّان و دوستانشان رسانده كه برگشت آن به آزردن ايشان است، و اگر براستى در خود نگرد قدم هايش از رفتن باز افتد و قلبش هراسان و چشمش گريان شود، و روح تمام آداب بلكه زيارت در همين است كه اگر اين نعمت روزى شد بسيارى از آداب قهراً و ندانسته به عمل آيد. و براى فهميدن اذن دادن صاحب آن مرقد شريف در دخول در آن محضر انور علامت باشد، و شيخ شهيد(رحمه الله) در دروس فرموده بعد از ذكر اين ادب، اگر در قلب خود خشوع و رقّتى ديد داخل شود و الاّ در صدد تحصيل زمانى برآيد كه در قلب خود رقّتى يابد، چه غرضِ اهمّ، حضور قلب است به جهت تلقّى رحمت كه از پروردگار فرود مى آيد، يعنى قلب قاسى غافل ساهى، قابل نيست براى نزول رحمت خاصّه در آن، پس زيارتش جسدى شود بى روح، و لفظى بى معنى، مالى رفته و بدنى خسته برايش بماند.
دوازدهم: بوسيدن عتبه عليّه و آستانه مباركه است، چنانچه علاّمه مجلسى(رحمه الله)تصريح بدان نموده و فرموده بعضى در استحبابش تأمّل دارند، و شيخ شهيد(رحمه الله) فرموده كه مطّلع نشدم در باب بوسيدن عتبه بر نصّى كه اعتماد بر آن داشته باشيم و ليكن فرقه اماميّه برآنند كه خوب است... الخ.
سيزدهم: سجده شكر براى خداوند بر اين نعمت سَنيّه و رسيدن بر اين تربت زكيّه، چنانچه شيخ شهيد(رحمه الله)بعد از كلام سابق فرموده: و اگر زيارت كننده سجده كند و نيّت كند كه از براى خدا سجده مى كنم به شكر اين كه مرا به اين مكان رسانيده بهتر خواهد بود از بوسيدن عتبه.
چهاردهم: مقدّم داشتن پاى راست در وقت داخل شدن و مقدّم داشتن پاى چپ در وقت بيرون آمدن مانند مساجد.
پانزدهم: رفتن به نزديك ضريح مقدّس به نحوى كه خود را بتواند به آن بچسباند چنانچه شهيد(رحمه الله)تصريح به آن فرموده و گفته توهّم آن كه دور ايستادن ادب است وهم است، زيرا كه نصّ وارد شده بر تكيه كردن بر ضريح و بوسيدن آن، انتهى. و شايد مراد از متوهّم اهل سنّت باشند، زيرا كه آن ها از جمله آداب مى شمارند دور ايستادن از قبر را و مكروه مى دانند چسبيدن به قبر و بوسيدن و لمس آن را چنانچه علمايشان در آداب زيارت حضرت نبوى(صلى الله عليه وآله) اين مطلب را ذكر نموده اند.
شانزدهم: بوسيدن قبر مطهّر.
هفدهم: گذاشتن و ماليدن طرف روى راست و چپ را بر قبر منوّر.
هجدهم: پشت به قبله و رو به قبر منوّر ايستادن و ظاهراً اين ادب مختصّ به معصوم است و امّا در غير آن ها در پشت سر رو به قبله يا در بالاى سر چنانچه در زيارت حضرت فاطمه دختر امام موسى(عليه السلام)گفته اند و شيخ شهيد(رحمه الله)بعد از ذكر اين ادب فرموده: پس بگذارد بعد از فراغ از زيارت جانب راست روى را بر قبر و دعا كند با حال تضرّع، پس بگذارد جانب چپ صورت را و بخواند خدا را و قسم دهد او را به حقّ خود حق تعالى و به حقّ صاحب قبر كه شفاعت او را شامل حال او گرداند و بسيار مبالغه و اصرار كند در دعا، پس برگردد به جانب سر مقدّس و رو به قبله كند و دعا نمايد.
نوزدهم: ايستادن در وقت خواندن زيارت اگر عذرى ندارد از ضعف و درد كمر و درد پا و غيرها، و اين ادب صريحاً در جايى ذكر نشده و لكن خوبى آن از جهات كثيره استفاده شده، كه ذكرش مناسب اين جا نيست.
بيستم: در وقت رفتن به حرم و هنگام زيارت خاضع و خاشع بودن و سر به زير انداختن و به بالا و اطراف خود التفات ننمودن.
بيست و يكم: گفتن تكبير در نزد ديدن قبر مطهّر پيش از شروع  خواندن زيارت چنانچه ظاهر مى شود بودن آن از آداب، از تتبّع در جمله از زيارات و از خبر شريف بصائر الدّرجات و خبر چنان است كه شيخ جليل محمّد بن الحسن الصّفار روايت كرده به سند معتبر از حضرت امام محمّد باقر(عليه السلام)كه به سعد بن طريف فرمود در ضمن ذكر ثواب رفتن خدمت امام(عليه السلام): پس چون امام را ديد تكبير گويد كه از براى او در روز قيامت سنگى بزرگ خواهد بود كه در ميزان او سنگين تر است از هفت آسمان و هفت زمين و آنچه در آن ها است و آنچه در بين آن ها و آنچه در زير آن ها
است، تا آن كه مى فرمايد و هركه تكبير بگويد در پيش روى امام(عليه السلام)و بگويد: لا  اِلهَ  اِلاّ اللّهُ وَحْدَهُ  لا  شَريكَ  لَهُ  خواهد نوشت خداى تعالى براى او خشنودى بزرگ خود را، و هركه
نوشته شود براى او رضوان اكبر خداى تعالى، واجب شده كه جمع شود ميان او و ميان ابراهيم و محمّد و پيغمبران ـ صلوات اللّه عليهم ـ در دار جلال.
و ظاهر اين خبر اگرچه دلالت دارد بر آن كه تكبير از آداب ملاقات كردن امام(عليه السلام)است در زمان حيات و لكن در اين قسم مطالب فرقى ميان حيات و ممات و خانه و حرم نباشد.
بيست و دوّم: خواندن زيارات مأثوره وارده از سادات أنام عليهم السَّلام كه علماى أعلام
ـ شكراللّه تعالى مساعيهم ـ بعد از رنج و تعب بسيار آن ها را جمع و در كتب و اسفار خود ثبت كرده اند و بحمد اللّه چنان شايع است كه دست هر كسى به آن مى رسد، پس بايد در باب زيارات رجوع به آن ها شود و خواندن زيارت هاى مخترعه ترك شود كه بعضى بى خردان از عوام آن ها را با بعضى از زيارات تلفيق كرده و در مجموعه جمع آورده و نادانان خود را به آن مشغول ساخته و از فيوضات بى نهايت زيارات مأثوره معتبر و فوايد كتب علما، خود را محروم نموده اند.
بيست و سوّم: بجا آوردن نماز زيارت كه اقلّ آن دو ركعت است و اگر در بالاى سر كند بهتر است.
بيست و چهارم: خواندن سوره «يس» در ركعت اوّل و سوره «الرّحمن»  در ركعت دوّم، اگر براى آن زيارتى كه نماز آن مى خواند كيفيّت مخصوصى ذكر نفرموده باشند و استحباب اين دو سوره در نماز زيارت از خبر طولانى ابو حمزه ثمالى ظاهر شده.
بيست و پنجم: خواندن دعا بعد از نماز زيارت به آنچه وارد شده و اگر خواهد دعا كند به آنچه در خاطر او مى رسد از جهت دين و دنياى خويش و تعميم دهد در دعا كردن، چه آن به اجابت نزديك تر است. 
بيست و ششم: شيخ شهيد(رضي الله عنه) در دروس فرموده كه: مستحبّ است تلاوت كردن قرآن نزد ضريح هر امامى و هديّه كردن ثواب آن را به روح مقدّس آن امام و نفع آن به زيارت كننده عايد مى شود و متضمّن تعظيم امام(عليه السلام)است.
بيست و هفتم: مقدّم داشتن نماز واجبى بر نماز زيارت; و شهيد فرموده كه كسى كه داخل حرم شود و بيند كه نماز جماعت منعقد شده، ابتدا نماز كند پيش از آن كه زيارت كند، و هم چنين ترك كند زيارت را و داخل نماز شود، اگر وقت نماز شود، وگرنه ابتدا كردن به زيارت اولى است چه آن غايت مقصد اوست، و اگر در بين زيارت، جماعت بپا شد مستحبّ است از براى زائران كه زيارت را قطع كنند و رو آورند به نماز.
بيست و هشتم: علاّمه مجلسى و مرحوم شيخ ـ قدّس اللّه روحهما ـ طواف كردن دور ضريح مقدّس را از جمله آداب زيارت شمرده اند، و بعضى را اعتقاد آن است كه خوب نيست و از براى طرفين ادلّه اى است كه ذكر آن منافات با اختصار دارد، ولكن مراعات ترك طواف در خصوص حرمين شريفين نجف و كربلا مهمّ است به جهت ملاحظه امرى كه در مقام خودش إن شاء اللّه تعالى ذكر شود.
بيست و نهم: مرحوم شيخ فرموده: ترك نمودن سخنان ناشايسته و كلمات لغو و بيهوده و اشتغال به صحبت هاى دنيويّه كه هميشه در هر جا مذموم و قبيح و مانع رزق و جالب قساوت قلب است، خصوصاً در اين بقاع مطهّره و قباب ساميه كه خداى تعالى خبر مى دهد از بزرگى مقامش و
جلالت شأنش در كلام مجيد خود در سوره نور (فِي  بُيُوت  أَذِنَ  اللّهُ  أَنْ  تُرْفَعَ  وَيُذْكَرَ فِيهَا  اسْمُهُ) الخ.
سى ام: بلند نكردن صداى خود در وقت زيارت، چنانچه علاّمه مجلسى(رحمه الله)و غيره تصريح نموده اند، و مستند عمومات اخفاى ذكر و آيه شريفه (يَا  أَيُّهَا  الَّذِيْنَ  ءَامَنُوا  لاَ  تَرْفَعُوا أصْوَاتَكُمْ  فَوْقَ  صَوْتِ  النَّبِيّ)  تا آخر، و روايت و حديث طويل كافى كه در باب دفن
حضرت مجتبى(عليه السلام) و منع عايشه است و مقام را گنجايش تفصيل آن نيست. و شيخ ما علاّمه نورى ـ طاب ثراه ـ كه بعد از ذكر آيه شريفه و حديث فرموده كه مرحوم مجلسى در كتاب بحار و تحفه از اين آيه و روايت استظهار فرموده كه بلند نمودن آواز در حرم مطهّر نبوى و مشاهد شريفه چه در زيارت و چه در غير آن منهىّ و مذموم است. و چه نيك فرموده و اين ادبى است خاص كه در مرحله احترام و تعظيم رسول خدا و ذرّيه طاهره اش ـ صلوات اللّه عليهم ـ به آن امتياز و اختصاص داده و پرده ناموسى براى تكريم و توقير ايشان در ميانشان گذاشته ] است [ پس هركه آواز را بلند كند هر چند در عبادتى باشد كه بلند نمودن صدا در آن ممدوح باشد مانند اذان پرده ناموس الهى را دريده، بلند نمودن آواز در اذان مرغوب است امّا در مكان مرتفع مثل مناره و بام و مساجد و امثال آن كه اين محذور و مزاحمتى برايش نيست، چنانچه در اين جاست و نظيرآن كه چشم پيغمبر يا امامى در خواب رفته جاهلى براى نماز با آواز بلند اذان گويد و خواب را از چشم ايشان بيرون برد، و از اين جا معلوم مى شود قباحت و شناعت آنچه متعارف و مرسوم شده در حرم مطهّر علوى و بقعه منوّره حسينى(عليهما السلام) كه در اوقات نماز خصوص در صبح و شام جماعت بسيارى كه گاه شود عدد ايشان زياده باشد از عدد گوش كنندگان به غايت بلندى آواز برخيزند اذان گويند و دعا كنند و صداها در هم پيچد و فقرات اذان در يكديگر مخلوط شود، عابدان محل را از زائرين و نمازگذاران و متضرّعين و گريه كنندگان از كار خود باز دارند و داخل در زمره «صادّين عن سبيل اللّه» شوند، و پاس حرمت نبوّت و امامت را از هم درند و حكايت اذان را كه از مستحبّات اكيده است از ميان برند چه سامع نداند كه كدام را حكايت كند، با اين مفاسد و غير آن گمان دارد ثوابى برده و به فيضى رسيده و حال آن كه مى بايست از منكرات شرع شمرده شود نه عبادات، و در موبقات داخل شود نه قربات.
سى و يكم: مرحوم شيخ فرموده: بوسيدن زمين در رو به روى امام(عليه السلام) است، و استدلال كرده براى اين ادب به رواياتى كه متضمّن است: بوسيدن جمعى روى زمين را در مقابل امام، و بوسيدن ابوقرّه صاحب جاثليق بساط حضرت امام رضا(عليه السلام) را و گفتن او كه در دين ما ـ يعنى دين عيسوى ـ بر ما لازم است كه با اشراف خود چنين كنيم، و به بوسيدن محمّد بن عيسى زمين را در مقابل جناب صاحب الأمر ـ صلوات اللّه عليه ـ وقت تشرّف او به خدمت آن حضرت در زمان غيبت به جهت مسأله انار، و وزير ناصبى حاكم بحرين كه ذكرش منافى با اختصار است و تفصيل آن در بحار مذكور است.
سى و دوّم: وداع كردن امام(عليه السلام) در وقت بيرون رفتن از بلد آن حضرت به آنچه از ايشان رسيده با آدابى كه براى آن مقرّر فرموده اند.
سى و سوّم: بيرون آمدن از حرم مطهّر به آرامى و اندك اندك و قهقرا، يعنى روى خود به ضريح كرده باشد و پشت به بيرون تا آن كه از نظر غايب شود و اين ادب علاوه بر آن كه موافق تعظيم و توقير متعارف رعايا با ملوك است در چند حديث معتبر به آن تصريح شده.
سى و چهارم: بيرون نرفتن از بلد امام است پيش از انتظار روز جمعه، چنانچه شيخ در تهذيب به سند صحيح روايت كرده كه هركه «از مكّه يا مدينه يا مسجد كوفه يا حاير امام حسين(عليه السلام)بيرون رود پيش از آن كه انتظار روز جمعه را بكشد ملائكه او را ندا كنند كه كجا مى روى خدا تو را برنگرداند» و علما ـ رضوان اللّه عليهم ـ در اين خبر دو احتمال ذكر فرموده اند:
يكى آن كه غرض، كردن نماز جمعه باشد و اين تهديد براى كسانى باشد كه پيش از ظهر روز جمعه مسافرت كنند و انتظار نكشند كه نماز جمعه را بكنند، و بنابراين در اين اعصار كه در مشاهد مشرّفه اقامه جمعه نمى شود مسافرت پيش از ظهر روز جمعه محذورى ندارد.
دوّم آن كه چون جمعه نزديك شود انتظار كشد كه به فيوضات زيارت و ادعيه شب و روز جمعه برسد. پس در روز پنجشنبه از آن بلد بيرون نرود.
سى و پنجم: قصد مراجعت داشتن به حرم مطهّر و عود به زيارت هر وقت كه برگشت به منزل خود مادامى كه در آن مشهد شريف اقامه دارد چنانچه شيخ شهيد(رحمه الله) و ديگران فرموده اند و بعضى مورد اين مستحب را بعد از قصد مراجعت و بيرون آمدن از بلد امام(عليه السلام)دانسته اند و هر دو را رعايت كردن اولى است.
سى و ششم: توبه و استغفار نمودن به جهت گناهان، و بهتر كردن حال و كردار و گفتار خود را بعد از فراغ از زيارت از آنچه پيش از زيارت دارا بود، چنانچه شيخ شهيد(رحمه الله) و ديگران گفته اند، و علّت گرفته اند از براى اين مطلب آن كه زيارت گناهان و اوزار(2) را برطرف كند در وقتى كه قبول
شود، و معلوم است كه زائر چون آمرزيده و بى گناه شد البتّه اطوار و افعالش تغيير كند (لاَ يَسْتَوِي أَصْحَبُ  النّارِ  وَأَصْحَبُ  الْجَنَّةِ) و احاديث بسيار دلالت بر اين مطلب دارد،
چنانچه وارد شده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «علامت قبول حج ترك نمودن بنده است از گناهانى را كه به آن مشغول بود». و در خبر ديگر كه قريب به همين مضمون است فرمود: و اگر برگشت و به شدّت مشغول شد به كارهايى كه داشت از زنا يا خيانت يا معصيت پس به تحقيق كه حج او را برگردانند. پس بايد در صدد اصلاح حال خود باشد آن شخص كه از حج يا زيارت فارغ شده و بپردازد به حال خود و تهذيب اخلاق كند و نفس خود را به حليه صلاح و ورع و تقوى مزيّن كند، و از معاصى كه در سابق مشغول آن بوده دست كشد و آن را ترك كند، و اگر نه فكرى براى مال رفته و رنج كشيده خود كند كه از آن زيارت جز خسارت در دنيا و آخرت محصولى نبرده، چنانچه مشاهده مى شود از بعضى از حجّاج و زائرين خصوصاً متظاهرين از ايشان مثل ريش تراشندگان كه صورت بر حجرالاسود يا ضريح مقدّس مالند و باقى مانده مو را تبرّك كنند و هنوز از آن مكان هاى شريفه بيرون نيامده صورت را به دست دلاّك دهند و آن موهاى تبرّك شده را در مزبله ريزند و حيا و شرم نكنند.
سى و هفتم: انفاق كردن به قدر ميسور و توانايى بر خادمان آستانه شريفه و اكرام و اعظام ايشان، زيرا كه در اين كار اكرامى است از براى صاحب قبر(عليه السلام) و شيخ شهيد(رحمه الله) و مجلسى(رحمه الله) و ديگران فرموده اند كه: سزاوار است كه خدّام آستانه شريفه از اهل خير و صلاح و صاحب دين و مروّت باشند، و تحمل نمايند آنچه از زائرين مى بينند و خشم خود را بر آن ها فرو نشانند و غلظت و درشتى بر آن ها ننمايند و بر قضاى حوايج محتاجين اقدام كنند و غربا را دلالت كنند بر منازلشان اگر گم كنند.
و بالجمله بايست خدّام را كه به حقيقت و راستى مشغول شوند در خدمات لازمه از تنظيف و حراست و محافظت زائران و غيره، و بايست دانست كه اين انفاق و احسانى كه زائر به خادم مى كند دخلى به اجرت زيارت نامه خوان و حقّ كفشدار ندارد.
سى و هشتم: انفاق و احسان بر فقراى مجاورين و مساكين متعفّفين بلد امام(عليه السلام)خصوصاً سادات و اهل علم و منقطعين كه به مرارت غربت و تنگدستى مبتلا و همواره عَلَم تعظيم شعائراللّه را برپا نموده، و جهاتى را دارا هستند كه ملاحظه هر يك از آن ها در لزوم امانت و رعايت كافى است.
سى و نهم: شيخ شهيد(رحمه الله) فرموده است كه از جمله آداب تعجيل كردن در بيرون رفتن است در وقتى كه درك كرد حظّ خود را از زيارت، براى مزيد تعظيم و احترام و شدّت شوق به رجوع. و نيز فرموده كه در وقتى كه زن ها مى خواهند زيارت كنند بايست كه خود را جدا كنند از مردان و تنها زيارت كنند، و اگر در شب زيارت كنند بهتر است، و بايد كه تغيير وضع كنند و مخفى و پنهان آيند كه كسى ايشان را كمتر ببيند و شناسد، و اگر با مردان زيارت كنند نيز جايز است اگرچه مكروه است. و سزاوار آن است كه وقتى كه زوّار بسيار است، كسانى كه سبقت به ضريح گرفته اند، تخفيف دهند زيارت را، و بيرون روند تا ديگران نيز مثل آن ها به قرب ضريح فايز گردند.
چهلم: زيارت كردن براى پدر و مادر و اقارب و دوستان و جميع مؤمنان و به نيابت ايشان سلام كردن چنانچه بگويد: السَّلامُ  عَلَيْكَ  يا مَوْلاي من فلان بن فلان أَتَيْتُكَ  زائِراً  عَنْهُ فَاشْفَعْ  لَهُ  عِنْدَ  رَبِّكَ، و به جاى فلان بن فلان، اسم او و پدر او را بگويد، و دعا كنند از براى او، و كيفيّت زيارت به نيابت در مقام خود ذكر خواهد شد إن شاء اللّه تعالى.
________________________________
[1]. در نگارش قديم معناى عام آن كفش است، ولى معناى خاص ودقيق آن كفش كاملى است كه امروزه به آن، چكمه اطلاق مى شود.
[2]. اوزار: جمع وِزر به معناى گناه.

کپی شده از سایت موسسه جهانی سبطین (ع)
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:, توسط کاظم حجازی